دو راهب ،اتفاقا وبلاگنويس

دو تا وبلاگنويس كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند !! از وبلاگي به وبلاگ ديگر نظر مي دادند ، سر راه خود مطلبي را ديدند .


دومي بلا درنگ نظر داد. 


 


آن دو به مطالعه و  وبگردي خود ادامه دادند ،خود نوشتند  و در وبلاگهاي بسياري نظر دادند تا به مقصد رسيدند. در همين هنگام دومي  كه پستهاي ديگران را كپي مي كرد ،خطاب به همراه خود گفت:« دوست عزيز! ما  نبايد از خودمان چيزي بنويسيم ،نوشتن نظر شخصي و ابراز نظر بر خلاف عقايد و مقررات ،مكتب ماست ،در صورتي كه تو هم خودت مي نويسي و هم نظر شخصي مي دهي.»



اولي با خونسردي و با حالتي بي تفاوت جواب داد:« من مطالعه كرده ،نوشته  و نظر مي دهم ولي تو هنوز به نوشته ديگران چسبيده اي و رهايش نمي كني




حرف حساب

3 نظرات:

مادر روحانی گفت...

واله چی بگم!!!

متو گفت...

زنده باد مخ لس !
زیاد جوش نزن پسر ... فشارخونت میره بالا ؛ اونوقت مجبورم واست روزی 200 میلی آتنولول تجویز کنم با روزی نیم ساعت پیاده روی تند ... راحت بیشین مطالبتو بنویس و سبزیهاتو پاک کن... از قدیم گفتن : این گوش در ؛ اون یکی دروازه

sas گفت...

يكي بود يكي نبود يه نفر بود اهل نميدونم كجا آباد فكر ميكرد گاليلست همش تو خواب ميديد بقيه دارن ميان بسوزوننش اون مي خواست دنيارو نجات بده فكر ميكرد بقيه خرن و اون آدمه و هي فكر ميكرد چجوري ميشه اينارو نجات داد ( ديدين ديوونه فكر ميكنه بقيه ديوونن و مي خواد همه رو عاقل كنه؟)

ارسال یک نظر