گربه معبد

 


"در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد ،استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن معبد شد . سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد . راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند . سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت در باره ی " اهمیت بستن گربه"






نظر به اینکه نظرات پست قبلي ،با احتساب لطف و نقد دوستان ،توهين ،ناسزاي عوامل جانبي و گاها تراو شات ذهني افراد بيمار (سايبر ساديست) به اندازه كافي نمادي از عدم تحمل راي ديگران را سنجيد ،در اينجا ختم موضوع نموده ،چرا كه تغيير در ادبيات نوشتاري ،نحوه بيان و تشريح موضوع  و احترام به مخاطب  را سبب گرديد (حتي اگر براي يك نفر،حتي براي يك پست باشد) ،(گرچه هنوز توهين به منتقد پابرجاست) ،هر چند هنوز  هم بايد تمرين  نوشتن و خواندن راي ديگران  را داشته باشيم ،متاسفانه در اين ميان افرادي كه نه نوشتاري داشته (و نه هويتي) و  گاها  كساني كه حتي قادر به نوشتن صحيح كلمات هم نبوده و برآن اصرار هم دارند  ،اظهاراتي نموده كه نشان از اعتماد به نفس عجيبي داشت كه موجب تعجب و تاسف است. 


 

6 نظرات:

حفره گفت...

آقا شما کار خودتان و آنچه را که می پندارید صحیح است بکنید ، بگذارید دیگران هر چه دوست دارند بگویند ....
راستی با غریبه ها می پری ؟ ...

ذهنوچ گفت...

خیلی جالب بود واسم وبلاگت.
دمت گرم.
یاشاسین منیم تورک قارداشلاریم

عليرضا گفت...

ما هميشه به شما سر ميزنيم
خيلي مخلسيم

امیر گفت...

این قضیه گربه خیلی جالب بود
ایول

آیلار گفت...

منو یاد یه چیزهایی انداخت

سارا ناز گفت...

سلام مخ لس جان . هرزه خودشه و خانوادش . حتما رفته میدونه چی . هر چی گفته لایق خودشو و خانوادش . دختر بیشعور .
اون کامنتم که به اسم دکتر ایکس نوشته شده کار ایشون نیست من میشناسمش خیلی با شخصیت تر از اینکه بخواد حرف ناربط بنویسه . این خانم کرم با اسم اینو اون هم کامنت میزاره .

ارسال یک نظر