پخله و پخله سویی

پخله و پخله سویی ( باقلا و ..... !)


اینهم بساط ما ،باقلا پخته خونگی با گلپر و سرکه واقعا می چسبه ،بفرما :



چهار راه منصور یه باقلا فروشی بود با شهرت بین اللملی به نام " محمد پخله چی" ،باقلای پخته سرو می کرد با عصاره مربوط که با یک شیشه دوغ آبعلی هم واسه ته بندی تو سرمای زمستون (نه این زمستونهای ژنریک پاییز ) کیفمون کوک می شد ،یکی هم بود در داش مغازالاری «چهار راه شهناز- مغازه های سنگی » تکنولوژی مورد استفاده در میز سرو باقلای اون مغازه جالب بود ،یه میز بزرگ چهار گوش که تموم مغازه رو گرفنه بود و مشتریها دور تا دور اون می نشستند ،یه ناودونی هم با شیب لازم دور میز کشیده بود تا پوست باقلاها رو بندازی تو اون ناودونی وقتی هم ناودونی پر می شد با یه فلش پارچ آب پوست باقلاها به آشغالدونی هدایت می شدند!! «قدیم ها هم نوآوری بود» .


یه بار به اصرار من بهمراه منزل  «عیال» به یکی از باقلا فروشی های ولی عصر رفتیم ،مشاهده خرمگس




پخته بهمراه باقلا ها ،حالمو بهم زد .

4 نظرات:

حاج مهدی گفت...

سلام علیکم.
ممنون که باز داغ دلم رو تازه کردی.
بیاد ممد پخلچی و پخلچی واقع در داش مغازالار و پخلچیه سر هفده شهریور (همون که پیش توالت عمومی بود) منم اینجا میرم امشب از مغازه های نخی باجیلا "پخله" میخرم!!!

پ/ن: نخی = نخود ، باجیلا= پخـــــــله

معلم نامه گفت...

نوش جان!

البته پخله هاي منوش فراموش نشه!!! خيابان امام، پايين تر از تربيت، نرسيده به پاركينگ
تربيت!!!
.
آقا سان!!!

محمد جواد گفت...

راستی جریان شن کش چیه؟!!
یه بار دیگه هم وقتی ریش گذاشته بودم یه دختره بهم گفت چیه این ریشا؟!!ادم چندشش میاد با شن کش!!!

azarab گفت...

از مگس ها و سوسک های توی سوپ های آذرآب هم بنویس خیلی جالبه ! البته وقتی از ته ظرف سوپ می کشی مواظب باش !

ارسال یک نظر