مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ﹾ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ﹾ۳۷ هستید.
مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید.
مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟"
مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"
مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا میخواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
5 نظرات:
سلام دوست!
سوابقتونو که خوندم کلی کفم برید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این پستم عالی بود.
درود
مهندس دیروز بخور بخور چطور بود ؟ ... ما که نتونستیم بیایم...
معمولا مدیر باید از همه چیز آگاه باشه البته عرض کردم معمولا
.
ولی خوب اینطوری نیست
.
خیلی خوشحالم که خوب بوده
مراسم رو میگم
.
درود بر شما
برات بگم از مدیر و مهندس.با تحقیقاتی که من انجام دادم 80 درصد ایرانیان مهندس و 20 درصد مابقی دکتر هستند.چه بسیار مهندسین فلسفه،ادبیات،انگل شناسی،زیست شناسی و غیره که من باهاشون رودررو شدم و ازبس ملت من باب پاچه خواری بهشون مهندس گفتن که اگه شما نگی کارتو راه نمیندازه.
مدیرها از اونا بدتر.95 درصدشون وقتی از کنارشون رد میشی بوی گند کثافت و عرقشون خفه ات میکنه.اینا حاضرند برادرشونو به عنوان نردبان ترقی بزارن زیر پاشون و بالا برن.اینکه گفتم بو میدن باید فهمیده باشی از کجا اومدن.
بدرود رفیق.
این مطلب از چشم مدیران دور باد ....
ارسال یک نظر