امروز رفتم سرخاك مادرم،خيابونهاي منتهي به گورستان بقائيه بسيار شلوغ،گلفروشها،گلاب و گندم فروشها هم روز پر مشتري داشتند، مامورين سد معبر شهرداري هم ،روز پركاري داشتند، نيروي انتظامي هم در كمك به مامورين شهرداري هم ،روز پركاري داشتند:

امروز رفتم سرخاك مادرم،خيابونهاي منتهي به گورستان بقائيه بسيار شلوغ،گلفروشها،گلاب و گندم فروشها هم روز پر مشتري داشتند، مامورين سد معبر شهرداري هم ،روز پركاري داشتند، نيروي انتظامي هم در كمك به مامورين شهرداري هم ،روز پركاري داشتند:

يه صحنه خيلي دلمو سوزوند ،ببينيد:(نگرونی یه دختر بچه رو )

نه اينجا فلسطين نيست،اينجا نوار غزه نيست،اينجا ايران –تبريز-انتهاي مارالان-ميدان جنب گورستان بقائيه، روز هم روز رغائب،ببينيد اين دختر بچه با چه نگراني ،بساط چهار تا كيسه گندم و چند تا ظرف گلابشو با كمك خواهر برادرهاي كوچيكتر از خودش جمع مي كنه.از اين حركت شريف!! شهرداري مردم هم هاج و واج مونده بودند.
آقاي شهردار،مسئول سد معبر،مسلمون:
زورت تو اين روز، اونهم كنار گورستان، به چند تا بچه ،مي رسه؟
شما از بساطي هاي كوي ولي عصر(سنگفرش،روبروي كميته سابق و.....)كه از روسري،روپوش ،شلوار ،كيف و كفش و روميزي تا مواد خوراكي هر جور دلت بخوادتا شير مرغ و....كه توسط يه عده گردن کلفت اداره ميشه، خیلی ساده ميگذري و هيچ كاري هم باهاشون نداري،چرا؟
زورت تو اين روز، اونهم كنار گورستان، به چند تا بچه ،مي رسه؟
شما از بساطي هاي كوي ولي عصر(سنگفرش،روبروي كميته سابق و.....)كه از روسري،روپوش ،شلوار ،كيف و كفش و روميزي تا مواد خوراكي هر جور دلت بخوادتا شير مرغ و....كه توسط يه عده گردن کلفت اداره ميشه، خیلی ساده ميگذري و هيچ كاري هم باهاشون نداري،چرا؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر